شایان جونشایان جون، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 5 روز سن داره

من و بابا و شایان کوچولو

و اما من تونستم!!!

1392/5/14 13:21
نویسنده : زهرا
330 بازدید
اشتراک گذاری

شایان گلم امروز 25 روزته قشنگم.وقتی میخواستیم از خونه مامان جون بیایم خونه خودمون من کلی استرس داشتم که چطور از پس کارای تو بر بیام.همه چیز به نظرم خیلی سخت میومد...از لباس عوض کردنت تا شستنت و...اما من تونستم.روزای اول خیلی سخت بود.میشستمت تا میزاشتمت زمین که پوشکت کنم انگار تازه یادت میافتاد باید یه کارایی بکنی و خلاصه گفتن نداره که چقدر من رویه زیر انداز واسه تو عوض کردم و دیگه گریم میگرفت وقتی از این کارا میکردی!!!ولی الان دیگه حسابی راه افتادم.این چند وقت هر روز مامان جون صبح ها میاد خونمون و کمک میکنه.امروز برای اولین بار خودم حمامت کردم.چقدر لذت داشت.اگه میدونستم زودتر دست به کار میشدم!شما هم کیف کردی.اصلا هم گریه نکردی.برخلاف دفعه های قبل که همه رو هول میکردی اینبار ساکته ساکت بودی.الانم شیر خوردی و مثل فرشته ها خوابیدی.نمیدونی چقدر دوست دارم.اصلا اندازه ندارهقلبماچقلب

                                                               

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

ترکان
15 مرداد 92 15:11
شایان گلی تولدت مبارک منم خیلی دوست دارم.لینکتون کردم


ممنون
مامان ازاده
15 مرداد 92 20:14
آفرین -خدا رو شکر که از پسش بر اومدی-واسه منم دعا کن زهرا جون که بتونم-خیلی نگرانم


زیاد سخت نیست.حتما شما هم زود همه چیز و یاد میگیری
مامان ستیانفس
17 مرداد 92 22:49
دلها همه بهاران شد از شمیم باران مه رخ نموده امشب در عید روزه داران هر کس که در دعایش یادی کند ز یاران شیرین تر از عسل باد کامش به روزگاران عیدتون مبارک گلم
فرزانه مامان علی اکبر
20 مرداد 92 20:16
قربون شایان جونم ماشالله چقدر معصومه شایان جون واسه علی کوچولو خاله هم دعا کن که سالم به دنیا بیاد


انشالله فزرانه جان شما هم نی نی تو سالم میگیری بغل.نگران نباش
مامان بردیا شیطون
2 بهمن 92 18:50
بار اول سخته...... افرین مامانی