شایان جونشایان جون، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 20 روز سن داره

من و بابا و شایان کوچولو

شانزده و کمی هفده ماهگی!!!!!!

1393/9/4 0:26
نویسنده : زهرا
2,410 بازدید
اشتراک گذاری

سلام یکی یه دونه مامان...

اول از همه خدا رو شکر میکنم بابت داشتنت که انقدرررر پسر شیرینی هستی

 

نمیدونی چه بلایی شدی...منتظری یه کار بکنیم تو هم انجامش بدی...همه چی میفهمی هزار مشالله.یه بار داشتم نماز میخوندم بعد که تمام شد داشتم چادر نماز و جمع میکردم اومدی از دستم گرفتیش بهت گفتم ببر بگذار سر جاش.دستمو گرفتی و بردی تو اتاق چراغ و واست روشن کردم دقیق گذاشتیش همون جایی که همیشه میگذارمش.

 

در ماشین لباسشویی و یاد گرفتی چه جور باز کنی.یه بار لباسشویی تازه خاموش شد رفتم لگن اوردم تا لباس ها رو در بیارم ولی بعد مشغول کاری شدم و تو هم رفتی بردیش پیش ماشین لباسشویی و درش و باز کردی مثلا خواستی کمک کنی و لباس ها رو در بیاری که اومد دیدم  لباس ها رو ریختی رو زمین...

اینجا هم داری لباسهای خودت و میندازی تو ماشین.قربونه پسر کارکنم بشمممم منننننبوسبوسبوس

 

دستمو میگیری میبری جایی که میخوای و با اشاره بهم میفهمونی که چی میخوای

از بسکه هر وقت تلوزیون روشن میکنم میری از جلو نگاه میکنی منم مجبورم تلوزیون و خاموش کنم.و فقط وقت فیلمی که دوست دارم میخواد شروع بشه روشنش میکنم.بابایی هم که سر کاره بعد از ظهر تا شب خیلی حوصلم سر میره دیگه همش با توام.بازی میکنیم.حرف میزنیم.میبرمت تو پارکینگ.میبرمت تو کوچه.عاشقه بیرون رفتنی.با هم گل یا پوچ بازی میکنیم.قایم باشک بازی میکنیم و تو کلی دوست داری این بازی و وقتی پیدات میکنم یا تو من و پیدا میونی غش میکنی از خنده(البته منم از هیچ ادا و اصول و شکلکی در این  بازیا کم نمیگذارم خندونکاصلا یه وضعی!)

انقدر قشنگ باهامون حرف میزنی.البته هنوز که نمیتونی ولی به گمون خودت مثلا داری حرف میزنی تازه دستاتم حینه حرف زدن تکون تکون میدی ما هم هی میگیم خوووب بعدش چی شد و تو هم خوشحااال ادامه میدیخندونک

 

20 ابان 16 ماهگیت تمام شد و به سلامتی رفتی تو 17 ماهگی...

22 ابان تولد من بود.از شب قبلش همه زنگ میزدن یا پیام میدادن و تبریک میگفتن ولی بابایی به رو خودش نمیاورد منم تو دلم گفتم حتما یادش رفته.تاااااا شب که مامانم اینا اومدن خونمون.یه خورده بعد بابایی از سر کار اومد مادر جون وبابا جون هم اورده بود و یه کیک و 2 تا بسته کادو هم دستش بود و تبریک گفت.میخواسته شب سورپرایزم کنه.بعدم دایی و زندایی اومدن.بابا یه کادو از طرف خودش یکی هم از طرف تو بهم داد.تو هم کلیییییی ذوق کردی از اینکه دورت شلوغه و مهمون داریم.

 بهت میگم شایان ببعی میگه؟؟؟تو هم جواب میدی بععع

گاوم تازه یادت دادم یکی دوبار گفتیش

بهت میگم شایان بترسونم تو هم اول ساکت میشی و جدی بعد یه دفعه میگی هوووو بعد ما باااید بترسیم تا تو غش خنده شی.من فدااای خنده هات و این دنیای شیرین و کودکانه ات بشممحبت

 از مبلی که کنار اپن اشپزخونه اس میای بالا و من خسته از پایین اوردنت هستم.اخه چقدر بیارمت پایین.منم این ورش بالشت و چیزای نرم گذاشتم و تو هم خوشحال که دیگه مامان نمیارتت پایین کارت و ادامه میدی

 

این چند هفته گذشته هوا عالی بود مخصوصا ظهر ها و ما هم چندین جمعه نهار رفتیم بیرون.اینم عکسایه این گردشها

این عکسا هم واسه همین دیشبه تو جاده ساحلی...

به نظرتون چی این بچه رو تا این حد متعجب کرده؟متفکرموتورررررر...اینجا یه موتوری رد شد تو هم تا وقتی از کوچه رفت اینطور میخش شده بودیقه قهه

اروم بخوابی گلم...ارامش تو ارزویه منهبای بای

 

پسندها (7)

نظرات (12)

شادی
9 آذر 93 9:22
ماشالا به گل پسری که کمک مامانش میکنه. این دورانی که تازه میخوان حرف بزنن و نمی تونن به نظرم جز شیرین ترین لحظه هاست . بعد هم که همه چیزو غلط میگن که واقعا آدم ضعف میکنه براشون. ببوسش گل پسری رو.
مامان راحله
9 آذر 93 15:20
ماشالله عزیز دلممممممممممممم خیییییییییلی ماه شدی
مامان امیرصدرا
9 آذر 93 16:31
سلام ماشالله بزرگ شده خدا حفظش کند این جا که ان قدر هوا سرد شده که جرات نمی منم بچه ام را از خانه بیرون ببیرم عجب پسر فعالی
مامان بردیا شیطون
10 آذر 93 15:09
ای جووووووووووووووووووونم فدات بشم ماشالا چه بزرگ شدی اقا شدی افرین که به مامان کمک میکنی 17ماهگیت مبارک مامانی تولدتون مبارک باشه
شیما مامان شاهین کوچولو
12 آذر 93 18:36
قربون اقا شایان وروجک عکسی ک لباس ابی پوشیده خیلی بانمکه راستی جاده ساحلیتون منو کشته، خیلی قشنــــــــگه
مامان راحله
23 آذر 93 20:20
______1111¶1 _____¶¶¶¶¶¶¶¶1 ____¶1¶1¶¶¶¶¶ ____¶¶1_¶¶¶¶¶¶1_________¶¶¶1_1¶¶1 ____1¶¶1_¶1_1¶¶¶1______¶1__1¶¶¶¶¶1¶¶ ____¶1¶1_¶____¶¶¶______¶1____¶¶¶¶¶11¶ ____¶__¶¶1___¶1¶¶_____1¶¶¶_____¶¶¶¶¶¶ ___1¶__1¶1___1¶¶¶____1¶1_¶¶______1¶¶¶¶¶ ___¶¶___¶¶____¶¶1__1¶¶¶___1¶11¶¶¶11¶¶¶¶¶1 ____¶¶__1¶____¶¶__¶¶1¶_____1¶1_____1¶¶¶¶¶1 _____¶¶1_¶¶_1¶¶1_¶¶_¶_______¶¶_____1¶¶¶¶¶¶ ______1¶¶¶¶¶¶¶¶__¶___________¶_____¶__¶¶¶¶1 ____1¶¶1__¶¶¶¶¶¶_¶1__________¶__1¶¶__1¶¶¶¶1 ____¶_____1¶¶¶1___¶________1¶¶¶¶¶¶¶1¶¶¶¶¶¶ ______1¶¶¶¶¶¶¶¶1_1¶¶¶1____¶_____¶¶¶¶¶¶¶¶¶ ____1¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶11¶¶¶¶11¶¶11_¶¶¶¶¶¶¶¶¶1 ___¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶___¶¶¶¶¶¶¶¶¶1________¶¶1 1¶¶1¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶___¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶1________1¶¶ _¶¶¶¶¶¶¶1¶1¶¶¶¶¶¶¶¶__¶¶¶¶¶1____¶¶1________1¶ ___1¶¶¶¶¶111¶¶11¶¶¶1_¶¶¶¶1_1¶¶¶11¶¶¶__1¶¶¶1 ______¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶_1¶__¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶1 _______¶¶¶¶¶¶11¶¶¶¶1_¶1_¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶1¶¶1 __¶¶1___¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶_¶¶_1¶¶¶¶1¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶1¶¶ __1¶¶¶¶1¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶1¶¶__1¶¶¶¶¶¶¶¶¶11¶¶¶¶¶¶¶1 ___¶¶¶¶¶¶¶¶¶11¶¶¶¶¶1_1¶¶¶¶¶¶¶¶¶1¶¶¶¶¶¶¶¶¶1 ___¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶1__1¶¶11_____¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶ __1¶¶¶¶1¶¶¶¶¶¶1_1¶¶________¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶ __1¶¶¶¶11¶¶¶¶¶1_¶¶___1¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶1 __1¶¶¶¶¶¶_¶¶¶¶11¶_1¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶ ___¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶11¶1¶¶¶¶¶¶¶¶¶1¶¶¶¶¶¶1 ___1¶¶¶¶¶¶¶¶¶_¶¶¶¶¶¶¶¶¶1¶1111¶¶¶¶¶¶1 ______¶¶¶1_¶¶¶¶¶__¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶1¶¶¶ ___________¶¶¶_____¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶1 __________¶¶¶_______1¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶1 _________1¶¶ _________¶1 ________¶¶ _______¶¶ ______¶¶ ______¶¶ _____¶¶ ____1¶1 ____¶¶
مامان کورش
24 آذر 93 18:28
مرسی که به وبلگ ما سر زدین.ماشالا شایان جون خیلی دوست داشتنیه.ما لینکتون کردیم.
آزاده مامان آرتین
26 آذر 93 13:35
ماشالا ب جونت عزیزم-اره این چند روز هوا عالی بود ولی دوباره سرد شد-چ با تعجبم نگاه موتوره کرده-راستی شایان جون بلوز نارنجیت ک عکس مانکی روشه مثل مال آرتینیه فقط قرمزشه-مبارکت باشه گلم
مامان رهام
26 آذر 93 20:29
سلام عزیزم.خوبید شایان و مامانش؟17 ماهگیت مبارک عزیزم خصوصی داری
مامانی امیرحسین جونی
29 آذر 93 13:12
ای جانم عزیزم 17 ماهگیت مبارک ماشاالله به این پسر که حرف زدن و شروع کرده عزیزممم هفتمین عکستم بانمکه پسمل ناناز مامانی تولدت مبارک البته با کلی تاخیر
شیما مامان شاهین کوچولو
29 آذر 93 19:41
سلام عزیزم... شاهین تو مسابقه نی نی وبلاگ شرکت کرده. لطفا کد 40 رو به شماره 1000891010 پیامک کنید.. ممنونت میشم
مامان حديث
7 دی 93 0:16
حسابي كمك دست ماماني شديا شيطووووووووووووووووووووووووووووووووووون بوووووووووووووس برات گل پسري