سرما خوردگی
سلام عزیزکم...
شایانم امروز اصلا روز خوبی نبود.صبح که از خواب بیدار شدیم دیدم بیحالی و برعکس همیشه که وقتی بیدار میشی همش میخندی امروز کسل بودی.بعد از صبحانه دوباره خوابیدی همش تو خواب ناله میکردی.وقتی بیدار شدی اصلا حال نداشتی و گریه میکردی منم همراه تو گریه میکردم.دیدم تب داری و چون بابایی رفته بود سر کار زنگ زدم مامانبزرگ اومد دنبالمون و بردیمت دکتر...
دکتر گفت گوشهات و گلوت التهاب دارن.اصلا نمیدونم دیشب خیلی خوب بودی.اهنگ گذاشته بودم و کلی با هم بازی کرده بودیم و رقصیده بودیم ولی صبح خیلی حالت بد بود.با اینکه بهت استامینوفن میدم و دست و پاهات و خنک میکنم ولی هنوز بدنت گرمه.اصلا خیلی کسلی.الهی بمیرم چشمای نازت بیحالن.الانم خوابیدی.
این اولین باریه که سرماخوردی.انشالله دیگه هیچوقت مریض و بیحال نشی قشنگترینم...
امروز خیلییییییییی حالم گرفته است.انشالله زودتر خوب شی و دوباره همون شایان خوش خنده خودم بشی