یکسال پر از عشق...
یکسال پر از عشق... سلام پسر نازم...
ببخش این مامانه تنبلتو که دیر واست مطلب میگذاره البته بیشتره تقصیر از خودته چون مشالله انقدر بلا شدی که نمیگذاری من به کاری برسم.یعنی وقتی لپ تاب و میبینی همچین هجوم میاری سمتش که فقط باید یه جوری از زیره دستت بکشمش بیرون !!!
قربونت بشم باورم نمیشه ولی داریم به روز تولدت نزدیک میشیم.داری 1 ساله میشی.یعنی واقعا مثله چشم بر هم زدنی بود.یکسال از با هم بودنمون گذشت.یکسالی که سراسر شادی و خوشبختی بود.تو فرشته کوچولوی خونه ی ما هستی...
عشقم خیلی شیرین شدی.به منم خیلی وابسته شدی.وقتی از خواب بیدار میشی تا من بغلت نکنم گریه میکنی و کسه دیگه ای هم قبول نداری.کلا تو خونه همش دنباله منی.تا وقتی پیشت نشستم تو بازی میکنی همین که بلند شم برم کاری بکنم دنبالم راه میافتی و میخوای که بغلت کنم.مامانی دستم انقدر درد میکنه از بغل کردنت.شبها بدتر میشه دردش.بعضی وقتها احساس میکنم میخواد فلج بشه.بابایی میگه انقدر بغلش نکن ولی من دلم نمیاد بگذارم گریه کنی.فدای سرت مامانی
چند روزی هست بهت شیر پاستوریزه میدم.اولش نمیخوردی ولی بعد با شیر خشک قاطی کردم خوردی.کم کم نسبته شیر خشک و کم کردم.الان تقریبا دیگه به مزه اش عادت کردی.کلا بچه ی به راهی هستی زیاد سرسختی نمیکنی تو کاری...درضمن شیر خودمم که کماکان ادامه داره و نوشه جونت باشه
شایانی یه عادته بد پیدا کردی.اونم جیغ زدنه
یعنی وقتی دور و برت شلوغه بیشتر این کارو میکنی.میخوای جلبه توجه کنی.اخه قربونت بشم تو خودت همینطوری مرکز توجه هستی دیگه نیازی به این کارا نیست.وقتی چیزی هم بخوایم ازت بگیریم یا کاری که میخوای نگذاریم انجام بدی هم باز جیغ میزنی.عزیزم ترکش کن این عادت و خوب نیستاااااا...از من گفتن بود.
چند وقت پیش بابایی وبابابزرگ واسه کاری میخواستن برن اصفهان ما و مامانبزرگ و خاله هم باهاشون رفتیم.توی مسیر بیشتر خواب بودی یا از این بغل به اون بغل میرفتی.این عکسا هم تو مسیر گرفتیم
دیگه شمارش معکوس واسه روز تولدت شروع شده.انشالله واست جشنه تولد میگیرم.خدا کنه همه چی خوب پیش بره.یه مقدار نگران فضا هستم.اخه دعوتیا نسبت به خونه زیادن
ولی خوب خودمونی هستن دیگه اشکال نداره مهربون میشینن انشالله جا میشیم.انشالله بعد از تولد عکساش و با توضیحاته مربوطه میگذارم واست.
ودر اخر...مرور خاطرات یک سال با هم بودنمون...یک سالی که واسه من وبابایی شیرین تر از عسل بود
دقایقی پس از تولد
1 ماهگی
2 ماهگی
3 ماهگی
4 ماهگی
5 ماهگی
6ماهگی
7ماهگی
8ماهگی
9ماهگی
10ماهگی
11ماهگی
و...1 سالگی
خدایا ممنون که منو لایقه مادر بودن دونستی و یکی از نازترین فرشته هات رو واسم فرستادی...خدایا ممنونم به خاطره این خوشبختی...خدایا کمکم کن تا بتونم پسرم و به بهترین شکل بزرگ کنم و به بهترین روش تربیتش کنم...
شایانم بی اندازه دوووووست دارم
ایشالله تولدت خوب برگزار بشه و بهت خیلی خیلی خوش بگذره بی صبرانه منتظر عکسای خوشگلت هستم نازپسر.
بووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووس.
دیگه چه میشه کرد
ایشاا....دویست ساله شی جوجوی شیطون بلا
