سیزدهمین ماهگرد-مروارید چهارم وپنجم
سلام عشقم...
الان کلی واست نوشته بودم یه لحظه از پای لپ تاب بلند شدم بابایی اومده صفحه رو عوض کرده هرچی نوشته بودم پرید
عیب نداره دوباره مینویسم
13 ماهگیت با چند روز تاخیر مبارکخدا جونم شکرت به خاطر شایان که بهمون بخشیدی تا زندگیمون با حضورش شیرینتر از همیشه بشه
این 2-3 هفته اخیر هم من هم شما خیلی اذیت شدیم.بعد از دندون سوم دوباره لثه هات ورم کردن و خیلی اذیت بودی.خیلی بی تابی میکردی.همش گریه و بی قراری.حتی تو بغلمون هم اروم نمیگرفتی فقط وقتی میبردیمت بیرون کمی اروم میشدی.یا دست میزدی تو دهنت و جیغ میزدی خلاصه خیلی اذیت بودی.غذا خوردنم که دیگه نگو اشتهات در حد صفر شده بود.وزنم کم کردی.2-3 روزم تب داشتی تا بلاخره چهارمین و پنجمین مرواریدت هم جوونه زد.الان دوباره لثه ات متورم و سفید شدهونمیدونم دندون دیگه ای در اوردی یا نه چون اصلا اجازه نمیدی نگاه کنیم
این ماه چیزای جدیدتری یاد گرفتی.اعضای بدنت و بهت یاد دادم.دست پا چشم و موهات و بلدی و نشونشون میدی.چند باری هم که جلوی دیگران ازت پرسیدیم جواب دادی و رو سفیدمون میکنی
چند روز پیش با مامان جون و خاله بردیمت پارک.اونجا ازاد گذاشتیمت.رو چمن ها 4 دست و پا میرفتی.میکندیشون و اگه جلوت و نگرفته بودم میخوردیشون!بلاخره برگشتیم خونه با خاله جون رفتی اب بازی.چون کثیف شده بودی.خونه مادر جون یه لگن بزرگ داشتن که چون جات واسه بازی بزرگتر شده بود کلی ذوقیدی
ایستادنت خیلی بهتر شده.هم مدت بیشتری میایستی بدون کمک هم مصلت تر شدی.خودتم واسه خودت دست میزنی ولی هنوز خبری از قدم برداشتن نیست.فکر کنم حالا حالاها باید منتظر باشیم
سیب زمینی سرخ کرده یکی از چیزاییه که خیلی دوست داری.کوچولوشون میکنم میگذارم جلوت خودت بر میداری میخوری.البته وسطاش برای اینکه تفریح هم داشته باشی تو دستت لهشون میکنی یا پخششون میکنی که منم تو همین حین برشون میدارم میگذارم دهنت
اب بازی تو این گرمای تابستون خیلی میچسبه نه؟!!
چیه خوب؟اینم یه جورشه دیگه!!!
یک نمونه دیگه از بلا بازیات.کشوهای کمدت و کشیدی بیرون هر چی داشتی و نداشتی ریختی بیرون!!!
چند روز پیش کنترل ماهواره از بسکه زدی اینور اونور و اخرین بارم طی سقوطی که از دستت کرد به کل مختل شد.بابایی هم رفت یکی دیگه خرید.اون یه روزی که کنترل نداشتیم من مجبور بودم با خود رسیور خاموش روشنش کنم یا کانال عوض کنم.اولین باری که دیدیم رفتی یه گوشه نشستی و کاملا نامحسوس سرک میکشیدی ببینی من چی کار میکنم.پشت سرم رفتی سراغش تا اموخته هات و عملی کنی که نتیجش خاموش کردنش شدو اینگونه به کشف تازه ای نایل شدی و از اون روز یه سره کارت تینه که بری و خاموش روشنش کنی و این وسط دیگه حتی دیوار دفاعی هم جواب نمیده!!!
اینم دالی بازی و لوس کردن پسر واسه مامانش.قربونت بشششششم من
باااااای باااااای...