شایان جونشایان جون، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 5 روز سن داره

من و بابا و شایان کوچولو

دوستتون دارم بیشتر از جونم...

1392/6/30 2:14
نویسنده : زهرا
316 بازدید
اشتراک گذاری

پسر گلم نمیدونم قبلا که تو رو نداشتم چطوری زندگی میکردم.الان که تو رو دارم میفهمم که وقتی میگن عشق و علاقه مادری یعنی چی...ممنونم که هستی...ممنونم که با اومدنت به زندگیمون خوشبختی من و بابا محمدتو کامل کردی...وقتی که تو باشی وقتی که بابایی باشه دیگه هیچی از این دنیا نمیخوام.یعنی چیزای دیگه در مقابل شماها خیلیییی کوچیک و بی ارزش میشن...

خدایا اگه روزی ١٠٠٠ مرتبه بگم شکرت کم گفتم...

شایان جونم کاش وقتی بزرگ بشی این وبلاگ هنوز باشه تا بخونیش و بدونی که ما چقدر عاشقت بودیم و هستیم.

امشب برای دومین بار بردیمت پارک.بار اول هوا کمی گرم بود واسه همین دوست نداشتی و گریه کردی ماهم زود برگشتیم خونه.اما امشب هوا خیلی خوب بود.تو ساکت تو بغل بابایی اطراف و نگاه میکردی...انشالله بزرگتر که شدی بیشتر میبریمت.

این عکسم تو جاده ساحلی بغل بابایی ازت گرفتم اما چون من فلش نزدم که چشمات اذیت نشن زیاد کیفیت نداره

اینجا هم بابایی بغلت کرده میخواست ببرتت تو پارکینگ دورت بده

جدیدا راه دهنت رو پیدا کردی و مرتب دستت و میکنی تو دهنت و میخوری...خوشمزه اس؟بده منم بخورم!!!

اینجا هم زل زده بودی به گارفیلدت.فکر کنم رنگ زرد دوست داری!

تا پست بعدی بای جیگر مامان

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (10)

مامان ازاده
30 شهریور 92 13:57
چه با مزه داره به عروسکش نگاه میکنه-اره واقعن بچه دومین نیمه گمشده آدمه-زهرا جون واسه منم دعا کن
مهین. مامان مهیار
30 شهریور 92 16:03
عزیزم پسرت ماشاا... خیلی ناز براش اسپند دود کن. لینکت کردم.
آرزو
31 شهریور 92 15:08
ماشااله به این گل پسر....خدا رو بابت بودنشون هر چی شکر کنیم کمه ...بوس برای شایان عسل


طیبه
31 شهریور 92 16:17
عزیز دلم عکسای شایانو دیدم ماشالله خیلی شیرینه مثل خودت! خدا واسه تو و محمد حفظش کنه و بهش عمر طولانی و با برکت عطا کنه نوشته هاتم خیلی منو متاثر کرد
دوستت دارم دوست عزیزم


مرسی عزیزم.ما هم خیلی دوست داریم و دلمون واست تنگ شده
مامان بردیا شیطون
2 مهر 92 12:08
الهی..................... قربونش برم چه ناز شدی جیگر ..... مامانی 100000تا ماچش کن
شیما مامان شاهین کوچولو
2 مهر 92 23:29
عزییییییییییزم تو رو خدا ببین چطوری زل زده به عروسک؟؟؟ ماشاله روز به روز داره بزرگتر میشه، خدا حفظش کنه مامانی اسپند>>> الان
مامان بردیا شیطون
4 مهر 92 10:34
زندگی مثل "پیانو" است... دکمه های سیاه برای غم ها... و دکمه های سفید برای شادی ها... اما زمانی میتوان آهنگ زیبایی نواخت که دکمه های سیاه وسفید را "با هم" فشار دهی...!
مامانی آرتین
9 مهر 92 2:35
ماشاا... چه بزرگ شده عسل خاله
الی کوچولو
11 مهر 92 3:17
سلام شما مال اهوازین درسته؟خوزستان..منم اهوازیم چه کوچولوی نازی قوربونش خدا سالم براتون نیگهش داره ایشالا
همکلاسی
5 بهمن 92 9:12
سلام و درود فراوان بسیار مطالب زیبا و مفیدی در وبلاگتون دیدم ...دست مریزاد استاد گرامی به بنده ی حقیر نیز سر بزن قرار است در روزهای اینده اموزش خوشنویسی در وبلاگم بذارم اگه مفید فایده بود در خدمتم ممنون از همکاری شما بزرگوار