شایان جونشایان جون، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 5 روز سن داره

من و بابا و شایان کوچولو

هشتمین ماهگرد نفسم-روزهای پایانی سال 92

1392/12/20 11:13
نویسنده : زهرا
2,514 بازدید
اشتراک گذاری

سلام نفسم...

یه ماه دیگه گذشت...و تو یه ماه بزرگتر و اقاتر شدی

                        هشت ماهگیت مبارک جیییییییییییگررررررررررررر

این ماه چون نوبت بهداشتت نبود از وزنت خبر ندارم.امیدوارم خوب وزن گرفته باشی.ولی به نظر خودم که ضعیف شدی.لپات رفتنناراحتهمه میگن ماله دندونه.

اخرین روزهای سال ٩٢ رو داریم میگذرونیم.سال ٩٢ خیلی سال خوبی واسه ما بود.دلیلش هم فقط تو بودی عسیسمبغلخدا تو سال ٩٢ تو فرشته ناز و پاک و معصوم و به من و بابایی هدیه داد که بهترین هدیه از طرف خدا واسه ما بودی.من تو این سال مادر شدممژهتو باارزشترین چیز تو زندگی من و بابایی هستیقلب

سال تحویل ٩٢ تو دل مامان بودی و امسال سه نفری پای سفره هفت سین  میشینیم.

اما از این روزها بگم که حسابی سرم شلوغه.بلاخره دم عیده و خرید و خونه تکونی و صد البته نگهداری از شما وروجک دیگه هیچ وقت خالی واسم نگذاشته.چند باری با بابایی رفتیم خرید و البته تو رو نبردیم که تو شلوغی بازار اذیت نشی و گذاشتمت پیش مامانم.واسه عیدت از لباسای سیسمونیت کلی لباس داری که اندازه ات شده و میتونی واسه عید بپوشی ولی دلم نیومد هیچی واست نخرم.منم واست یک شلوار لی خریدم.بابایی هم از یه تاپ خوشش اومد و گرفتیمش که واست بزرگه فکر کنم واسه تابستون اندازه ات میشه.مبارکت باشه گل پسر.

بای بای کردن یاد گرفتی و خیلی ناز بای بای میکنی.از وقتی هم یاد گرفتی همش در حال بای بای کردنی.موقع بازی...موقع خوابوندنت...موقع غذا خوردنتنیشخند

دست دستی هم یادت دادم.٢ روزی هم هست دست دستی میکنیتشویقمیخوام واسه عید خوب هنر نمایی کنیا

لباس که میندازم رو وخت اویز میای و تلاش میکنی بگیریشون و بکشیشون...

 

و گاهی هم موفق میشی و لبخند رضایت رو لبات میادلبخند

جدیدا بابایی که میخواد بره سر کارپشت سرش گریه میکنی.منم باید ببرمت تو یه اتاق دیگه مشغول شی تا متوجه رفتنش نشی...گولت میزنیمچشمک

اخه تو چقدر نازیماچ

انقدری که با ریشه های قالی سرگرم میشی با اسباب بازیهات سرگرم نمیشی

چرا حوله مامان و زدی سرت؟؟؟؟

تو فرشته ناز منی

 

 

پسندها (1)

نظرات (8)

پریسا
20 اسفند 92 18:06
آخ جیجربااین کارهای بامزه ت،شیطون بلاخدانگهدارت باشه آمین
shadi
20 اسفند 92 18:53
che jigari shodi vase khodet shayan kocholo delam vasat tang shode b mamani bego biaratet khone ame pari
عاطفه مامانِ امیررضا نفس
20 اسفند 92 23:19
فدات بشم من که دس دسی میکنی. یه کوچولو لاغر شدی گل نازم من چند بار با امیررضا دس دسی کار کردم ولی همش میخنده و یا دستشو ب حالت بای بای تکون میده یا خودشو تگون میده عزیزم چون پدر بزرگ شوهرم فوت کرده ما متاسفانه جشن دندونی نمیگیریممممممممممم فقط آش میدرستیم و شما هم دعوتین
مامان ایلیا(آرزو)
21 اسفند 92 16:49
سلام شایان نازم 8ماهگیت مبارک جیگرم ایشالا که همیشه بخندی گل پسر نازو دوست داشتنی
مامان آیهان کوچولو
21 اسفند 92 18:57
ماشالله هزار ماشالله به گل پسر خوشگلو تو دلبرو. هشتمین ماهگردت مبارک شایان جونم. آیهانم انقد ریشه های فرشو از زیر فرش بیرون میاوردو میخورد که بالاخره خواهرشوهرم بهم یاد داد گرهشون زدم راحت شدم. دس دسی کردنو بابای کردنم که یاد گرفتی آفرین به پسر باهوشو فعال.
مهین مامان مهیار
22 اسفند 92 2:15
هشت ماهگیت مبارک شایان جون جیگرطلا. ماشاله خیلی شیطون شدی دس دسی کردنتم مبارکه عشقم.
نازي مامان پورياپارسا
23 اسفند 92 7:39
افرين گل پسر ازبس شيطوني خاله ضعيف ترشدي ولي اشکال ندار ه سالم باش هميشه لاغربودن ايرادي نداره انشالله ازخوش قدمي آقا خوشگله ماماني وبابايي سال پربرکتي روشروع کنن
مامان بردیا شیطون
25 اسفند 92 17:54
جوووووووووووووووووووووووووووونم چه ناناز شده عاشقشم..... بلا شدی مثل بردیا 8ماهگیت هم مبااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااارک