دهمین ماهگرد گل پسر
سلااااام پسر ناز مامانی
اومدم ده ماهگیت و تبریک بگم...بله دیگه اقا شدی...10 ماهگی رو پر کردی و وارد یازدهمین ماه زندگیت شدی
ده ماهگیت مبارک گل پسرم
بازم میخوام از کارهات و البته از شیطنت هات بگم...
اول اینکه یه تغییراتی تو غذا خوردنت ایجاد شده.دیگه از سوپ و چیزای شل خوشت نمیاد.دوست نداری بهت سوپ سرلاک یا فرنی و چیزهای نرم بدم.واسه همین الان چند روزی هست از غذاهای خودمون بهت میدم.تازه اونم باید با دست بهت بدم.صبحانه هم مثله ادم بزرگا نون پنیرو هندونه میخوری.واست لقمه های کوچیک میگیرم و پشت سرش هم هندونه که خیلی دوست داری میدم بهت.نون و خامه هم میدم بهت.واسه اینکه برنجت قوت بیشتری داشته باشه گوشت و میپزم و اب گوشت و اب قلم و توش برنجت و کته میکنم.اگه مامانای گل ایده دیگه ای دارن که بتونم واسه شایان غذا درست کنم بگن ممنون میشم.چون دیگه سوپ دوست ندارهبا اینکه هر سری یه جور درستش میکردم ولی...
بستنی خیلی دوست داری.اینجا هم مادر و پسر داشتن بستنی سالار میخوردنالبته بیشتر بستنی توسط مامانی خورده شد
مامانبزرگ واست یه لیوان اب خوری خریده که دیگه راحت اب بخوری و نریزی جایی.خیلی دوستش داری.هر روز به عشق اون لیوانه کلی اب میخوری و هر سری هم که میاد دستت باید بازور ازت بگیریمش!!!
بعداز ظهرها هم معمولا میبرمت پارک نزدیک خونمون.کلی بچه میاد اونجا.میبرمت و تو هم خیلی دوست داری و محو تماشای بچه ها میشی.راستی بابابزرگ واست کالسکه خرید تا من راحت بتونم ببرمت اینور و اونور.دسته بابای گلم دردنکنه
از جمله کارهایی که تو طول روز شونصد بار انجام میدی و منم شونصد بار میام دنبالت و برت میگردونم اویزون شدن به تلوزیون و میز تلوزیونه.منم مثلا اومدم خلاقیت به خرج بدم ایمن سازی کنم...چند تا از کوسن های مبل ها رو برداشتم و گذاشتم جلوی تی وی تا دستت بهش نرسه...من تو اون لحظهو شما
و چند دقیقه بعد...منشایان
یکی از جاهای مورد علاقت تردمیله!میری روش تازه اسباب بازیاتم میبری اونجا میشینی بازی میکنی!!!نمیدونم چه جذابیتی داره واست.اینجا هم که داری دست دستی میکنی.کوسن های مبل هم نقش ضربه گیر دارن!!سیستم خونمون کلا عوض شده.اصلا یه وضعی...
تاازت غافل بشم میپری تو اشپزخونه.دیگه خودت ببین اونجا چه کارهایی میکنی!!!
باهمه این شیطنت هات عششششق میکنم.درسته بعضی وقتها هم دیگه کم میارم از بسکه دنبالت میدوم ولی همش شیرینه.
اینم شما و مرغ مینای خاله مریم.خیلی دوسش داری.تا حالا چند بارم انگشتت و نوک زده ولی تو که از رو نمیری...بنده خدا این پرنده دیگه پیشت کم اورده!
دو سه روز دیگه روز پدره.از همین جا این روز و به پدر دلسوزم و همسر مهربونم تبریک میگم.